استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{۵۲}
نامی:چیشد چرا دوربین قطع شد؟
...
همه به طرف آدم سارا شلیک کردم ولی اون یه تیر دیگه زد به پای کوک و مرد ..
کوک نتونست تحمل کنه و زانوهاش شل شد با جین از پله ها قل خوردن افتادن پایین
...
...
شوگا: دارین چیکار میکنین؟
جک:فک کردین زنده از اینجا میرین بیرون؟
هوپی:اینجا اخر راهه همتون دستگیر شدین پس اسلحه تو بنداز و اوضاع رو از اینی که هست بد تر نکن ..
جک:بمیرم بهتره تا با شما بیام ..
شوگا علامت داد که جک و بکشن اما اون فهمید و هل شد ، یه تیر زد به گردن جیمین ..
..
..
نامی:وای .. وای ..
هانا:چشید؟
نامی:ج..جین ..
هانا با این کلمه هل شد:
ج..جین چی شده؟
نامی:شوگا برین کمک کوک اون تیر خورده
شوگا:ج.. جیمین
نامی:پسرا رسیدگی میکنن بدو*داد*
شوگا بچه رو به یکی از افراد داد و اونو فرستاد خونه .. خودشم رفت پیش کوک و جین
هانا اومد و یقه نامجون و گرفت:
گفتم بگو چه اتفاقی برای جین افتاده؟
نامی:نمیدونم بزار ببینیم شوگا چی میگه ، دو دقیقه بشین ببین چه غلطی میکنم اههههههه خستم کردین شماها*داد*
هانا از این لحن نامجون ترسید و رفت و نشست
نامی:بچه؟
شوگا:دادمش به یکی از افراد داره میارتش .. ف..فقط ببین جیمین چش شده من نمیتونم برم
...
...
شوگا:/
داشتم میرفتم داخل عمارت که دیدم دارن میان سریع رفتم سمتشون
شوگا:بدویین ببریمشون بیمارستان چیشده؟
ج..جین هیونگ؟
ب۱:قربان از پله افتادن پایین ، نفسشون سنگینه و نبضشون کند میزنه ..
شوگا نبضشو گرفت:
یبرش تو ماشین میام، کوک چی شد؟
ب۲:به پاشون دوتا تیر خورده
کوک:ل..لعن..تی می..گم بزا..رم ز..مین خودم می..میتونم بی..بیام ..
ب۲:بزور اوردیمشون
شوگا:توی این موقعیت هم شجاع بازی در میاره *نبضشو گرفت*ببرش تو ماشین
ب۲:بله قربان
..
..
جینهو: من دیگه نمیتونم ، میرم
نامی:کجا؟*جدی*
جینهو: همه دارن میمیرن دکترمومیتونم نجاتشون بدم
نامی:خدارو شکر شوگا که اتفاقی نیوفتاده براش پس بشین ..
هانا:نه بزار بره خودش اینجا نشسته بعد *گریه*بقیه باید جونشونو بخاطر این خانوم به خطر بندازن؟
...
۱۴۰۲/۱/۱۳
..
...
همه به طرف آدم سارا شلیک کردم ولی اون یه تیر دیگه زد به پای کوک و مرد ..
کوک نتونست تحمل کنه و زانوهاش شل شد با جین از پله ها قل خوردن افتادن پایین
...
...
شوگا: دارین چیکار میکنین؟
جک:فک کردین زنده از اینجا میرین بیرون؟
هوپی:اینجا اخر راهه همتون دستگیر شدین پس اسلحه تو بنداز و اوضاع رو از اینی که هست بد تر نکن ..
جک:بمیرم بهتره تا با شما بیام ..
شوگا علامت داد که جک و بکشن اما اون فهمید و هل شد ، یه تیر زد به گردن جیمین ..
..
..
نامی:وای .. وای ..
هانا:چشید؟
نامی:ج..جین ..
هانا با این کلمه هل شد:
ج..جین چی شده؟
نامی:شوگا برین کمک کوک اون تیر خورده
شوگا:ج.. جیمین
نامی:پسرا رسیدگی میکنن بدو*داد*
شوگا بچه رو به یکی از افراد داد و اونو فرستاد خونه .. خودشم رفت پیش کوک و جین
هانا اومد و یقه نامجون و گرفت:
گفتم بگو چه اتفاقی برای جین افتاده؟
نامی:نمیدونم بزار ببینیم شوگا چی میگه ، دو دقیقه بشین ببین چه غلطی میکنم اههههههه خستم کردین شماها*داد*
هانا از این لحن نامجون ترسید و رفت و نشست
نامی:بچه؟
شوگا:دادمش به یکی از افراد داره میارتش .. ف..فقط ببین جیمین چش شده من نمیتونم برم
...
...
شوگا:/
داشتم میرفتم داخل عمارت که دیدم دارن میان سریع رفتم سمتشون
شوگا:بدویین ببریمشون بیمارستان چیشده؟
ج..جین هیونگ؟
ب۱:قربان از پله افتادن پایین ، نفسشون سنگینه و نبضشون کند میزنه ..
شوگا نبضشو گرفت:
یبرش تو ماشین میام، کوک چی شد؟
ب۲:به پاشون دوتا تیر خورده
کوک:ل..لعن..تی می..گم بزا..رم ز..مین خودم می..میتونم بی..بیام ..
ب۲:بزور اوردیمشون
شوگا:توی این موقعیت هم شجاع بازی در میاره *نبضشو گرفت*ببرش تو ماشین
ب۲:بله قربان
..
..
جینهو: من دیگه نمیتونم ، میرم
نامی:کجا؟*جدی*
جینهو: همه دارن میمیرن دکترمومیتونم نجاتشون بدم
نامی:خدارو شکر شوگا که اتفاقی نیوفتاده براش پس بشین ..
هانا:نه بزار بره خودش اینجا نشسته بعد *گریه*بقیه باید جونشونو بخاطر این خانوم به خطر بندازن؟
...
۱۴۰۲/۱/۱۳
..
۲۶.۲k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.